پهن شدن گسترده شدن، آماده شدن مهیا گردیدن: (و اگر کسی هر دو طرف ممهد شود که هم دوستان عزیز و شاکر تواند داشت و هم از دشمنان غدار و مخالفان مکار دامن در تواند چید بکمال مراد و نهایت آرزو برسد) (کلیله. مصحح مینوی. 237)
پهن شدن گسترده شدن، آماده شدن مهیا گردیدن: (و اگر کسی هر دو طرف ممهد شود که هم دوستان عزیز و شاکر تواند داشت و هم از دشمنان غدار و مخالفان مکار دامن در تواند چید بکمال مراد و نهایت آرزو برسد) (کلیله. مصحح مینوی. 237)
دوشن شدن درخشان گشتن روشن شدن درخشان شدن: (چو از عکس رخ آیینه حور ملمع شد فضای چرخ اخضر) (اختیار الدین روزبه شیبانی . لباب الالباب. نف. 60)، رنگارنگ شدن، پوشیده شدن روی فلز کم قیمت با فلز گرانبها تر
دوشن شدن درخشان گشتن روشن شدن درخشان شدن: (چو از عکس رخ آیینه حور ملمع شد فضای چرخ اخضر) (اختیار الدین روزبه شیبانی . لباب الالباب. نف. 60)، رنگارنگ شدن، پوشیده شدن روی فلز کم قیمت با فلز گرانبها تر
برافراشته شدن، بلند ساخته شدن، از میان رفتن برافراشته شدن: (بهرام گور) بر سریر مملکت استقرار یافت و رایت دولت او مرتفع شد، بلند بنا شدن، برطرف شدن رفع شدن: اکنون نگرانی او مرتفع شده
برافراشته شدن، بلند ساخته شدن، از میان رفتن برافراشته شدن: (بهرام گور) بر سریر مملکت استقرار یافت و رایت دولت او مرتفع شد، بلند بنا شدن، برطرف شدن رفع شدن: اکنون نگرانی او مرتفع شده
تباهیدن، شوریدن به هم خوردن، بی چیز گشتن خلل یافتن تباه شدن: ... از بهر آنک ازین ترکیب جز وی حاصل می شد مرکب از اسباب مفرده و قاعده رکنی بارکنی مختل می شد، آشفته شدن پریشان شدن، بی چیز و محتاج گشتن
تباهیدن، شوریدن به هم خوردن، بی چیز گشتن خلل یافتن تباه شدن: ... از بهر آنک ازین ترکیب جز وی حاصل می شد مرکب از اسباب مفرده و قاعده رکنی بارکنی مختل می شد، آشفته شدن پریشان شدن، بی چیز و محتاج گشتن